مقاله دهه فجر | nii t[v hkrghf hsghld
در وقوع انقلاب، و بویژه پیروزى نسبتا سهل و سریع آن، عوامل سیاسى - مذهبى بالاترین نقش را بر عهده داشتند، چنانچه متفکرین و اندیشمندان خارجى ناظر بر اوضاع ایران در زمان حکومت پهلوى نیز بر این نکته وقوف کامل داشته و چنین اظهار نظر کردهاند که، «انقلاب ایران از این جهت به وقوع پیوست که شاه در سطح اقتصادى - صنعتى به پیشرفت و نوسازیهائى دست زد، اما در جهت نوسازى در سطح سیاسى ناکام ماند» ،و یا این سخن فیشر محقق آمریکایى که مىگوید، «دلایل انقلاب و زمان وقوع آن به خاطر مسائل اقتصادى و سیاسى بود، اما شکل انقلاب و سرعت اجراى آن مدیون سنت اعتراض مذهبى مردم بود» .
قبلا از قول خانم نیکى کدى مورخ آمریکایى، گفتیم که به زعم ایشان، «عدم تقسیم درآمدها که به نحو آشکار و گستردهاى غیر عادلانه بود احتمالا بیشتر به نارضایى رو به رشد مردم دامن مىزد تا عامل استاندارى که در غرب گفته مىشود، یعنى صنعتى کردن سریع جامعه ایران توسط رژیم» ،(3)اما اکنون مىخواهیم بر این گفته ایشان بیفزایم که از نظر ما، و بسیارى دیگر از تحلیلگران اوضاع ایران در زمان پهلوى، اگر استبداد مطلق سیاسى و از آن بدتر، روحیه اسلام ستیزى رضاخان و پسرش محمد رضا وجود نمىداشتشاید هرگز در ایران، انقلابى بوقوع نمىپیوست. چون در این زمینه سردمداران ایرانى انقلاب، و بویژه شخص امام خمینى (ره) رهبر کبیر انقلاب، به تفصیل سخن گفتهاند اجازه بفرمایید بسط مقال را صرفا از زبان محققین و اندیشمندان خارجى دنبال کنیم تا شائبه دفاع یکجانبه از ناحیهطرفداران انقلاب در ذهن کسى بوجود نیاید و از ناحیه طرفداران احتمالى رژیم گذشته نیز به تعصب و زیاده روى متهم نشویم. تقریبا همه نویسندگان خارجى انقلاب، بلا استثناء، وجود سرکوب و اختناق شدید سیاسى در دوران شاه را به صراحت مورد تاکید قرار دادهاند.
همچنین آنان به تفصیل از دو پدیده شوم شکنجه و زیر پا گذاشتن مستمر حقوق بشر سخن به میان آوردهاند. البته شخص شاه، تا آخرین روزهاى حیات خویش، وجود هرگونه شکنجه در دوران حکومتش را نفى مىکرد، اما این ادعاى بى پایهاى است که از ناحیه هیچ فرد عاقلى قابل پذیرش نیست، چرا که علاوه بر صدها و هزاران نمونه شاهد عینى بر این قضیه که خیلى از آنها هنوز هم در قید حیات مىباشند، از جمله راقم این سطور که در سالهاى دهه 1350 شمسى در زندان کمیته شاهد این مطلب بودهام، گستردگى مطلب در حدى بود که حتى حامیان خارجى و داخلى شاه و دربار پهلوى نیز حقیقتا قادر به کتمان آن نبودند.
در مورد نیات و عملکرد دینى - مذهبى رژیم پهلوى، اعم از دوران حکومت پهلوى پدر و یا پسر، نیز وضع تقریبا بهمین منوال است. بدین معنا که همه ناظران و پژوهشگران خارجى بر مقاصد ایشان در زمینه اسلام زدایى و مخالفت جدى با نهادهاى دینى - مذهبى جامعه مهر تایید زدهاند مطلى، که از فرط آشکار بودن، تلویحا مورد تایید شخص شاه نیز قرار گرفته است.
هر چند براى کسانى که با تاریخ معاصر ایران در دوران پهلوى و بخصوص تاریخ انقلاب از پانزدهم خرداد 1342 به اینطرف تا حدودى آشنا هستند بیان علل و عوامل مذهبى انقلاب اسلامى ایران ممکن است تکرارى و ملالت آور بنماید، از آنجائیکه یقینا بخش عمدهاى از خوانندگان این مقالات را نسل جوان و معاصر میهن اسلامى تشکیل خواهند داد که به اقتضاى سن و جوانى در کوران اقدامات ضد مذهبى پهلوىها - پدر و پسر - نبودهاند، و مسلما چیزى از واقعه مسجد گوهرشاد، کشف حجاب، حمله به صحن مقدس حضرت معصومه (س) در قم در زمان رضاخان، و یا واقعه 15 خرداد و حمله به مدرسه فیضیه قم در زمان محمد رضا و یا برگزارى جشن تولد زرتشت در دربار پهلوى در ظهر رمضان را در یاد و خاطره خویش ندارند، شاید تکرار مختصر بعضى از این حوادث - آن هم صرفا به استناد منابع خارجى که ما را در مظان اتهام مبالغه و زیاده گویى قرار ندهد، خالى از پند و عبرت نباشد. چنانچه مىدانیم شاه عادت داشت علماى مذهبى را «مرتجع» و مبارزه اسلامى را «ارتجاع سیاه» بخواند و ادعا کند که این «ارتجاع سیاه» با «ارتجاع سرخ» - که منظورش همان کمونیستها بود - همدست و همداستان شده تا جلوى نوسازیهاى او را بگیرد.
اتهامى که از بس تکرار شده بود مورد توجه و بیان ناظران خارجى اوضاع آن روز ایران نیز قرار گرفته بود.
از همین جهت هم آیت الله العظمى خمینى که در آن زمان عملا رهبرى نهضت دینى مبارزه بر علیه شاه را در دست داشتبه مناسبتهاى مختلف مکررا مىفرمود:
«ما مخالف هیچگونه پیشرفت و یا نوسازى جامعه نیستیم، بلکه مخالف استبداد سیاسى، شکنجه و قتل و اعدامها مىباشیم» .
و یا اینکه، «ما به دنبال آزادى، دموکراسى، و اجراى واقعى قانون اساسى هستیم و از این جهت است که ما را مرتجعین سیاه مىخوانند» .
و یا اینکه، «ما مخالف استعمار هستیم و نه مخالف تمدن» .
اما این اتهام بى اساس نه تنها در داخل ایران چندان کسانى را گول نمىزد، بلکه خارجیان نیز با امام خمینى همداستان بودند و جملگى در آثار خویش اینگونه اقدامات ضد مذهبى شاه را نکوهش مىکردند. چنانچه میکائیل فیشر، محقق آمریکایى که آثار متعددى را در زمینه انقلاب ایران به رشته تحریر در آورده، مىنویسد: